تنهایی
عکس، شعر، متن و نوشتههای کوتاه در مورد تنهایی و درد تنهایی
کجا بودی
کجا بودی شبایی که غما میکشتنم بی تو
نگاه کن تو چشای خیس و تنهاییم منم بی تو
تو اون آغوشی که تنها پناه گریهها بودی
شبایی که من این زخمارو میشمردم کجا بودی
چالوس
چشاتو بگیرم یه روز از خودم
صداتو، صداتو چه باید کنم!؟
اصن راه که میرم تو هر جای شهر
هواتو، هواتو چه باید کنم!؟
تو بمان
با من بیکس تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان
من بیبرگ خزان دیده دگر رفتنیام
تو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمان
اختیاریه
بشین کنار من تو سرمهی سکوت حرفات روشنه
گرمم با واژههات، گیرم که صد دفعه چاییم یخ کنه
حرفاتو کش بده، من تشنهتر بشم تازه سر شبه
وقتی کنارمی دنیا قشنگه و اوضاع مرتبه
تمرین تنهایی
هر دو این زندگی رو سوزوندیم
هر دو از این خیالمون تخته
تو رو شاید یه روز بخشیدم
ولی بخشیدن خودم سخته
پس کجا جویم تو را
میگدازد سینهی من
سینهام آیینهی من
پس کجا جویم تو را
…
عجب جایی به داد من رسیدی
عجب جایی به داد من رسیدی
تا من دنیا رو زیباتر ببینم
تا من اونقدر بخوام زنده بمونم
باهات رویامو تا آخر ببینم
روز مبادا
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونان که بایدند
نه بایدها..
بادبادک
مهربانم،
دیگر نگران تنهایی من نباش..
این روزها..
دلخوش به محبت غریبهای هستم