خلوت

شبها که چشم مست تو پرناز می شود
یعنی گره زکار دلم باز می شود

ساز غم کلام تو شیوا و دلپذیر
در خلوت شبانه من ساز می شود

با قصه های روشن باران طلوع صبح
در من سرود عشق تو آغاز می شود

نقش نگاه گرم تو در ذهن سرد من
کم کم بدل به صورت یک راز می شود

یک روز یا دو روز ندانم تمام عمر
دل با غم فراق تو دمساز می شود

با مرغکان عاشق و گنجشککان کوی
بر بام و بر درخت هماواز می شود

وقتی روی زپیشم و تنها شود دلم
آن وقت پای غم به دلم باز می شود

محمد مهدی ناصری

انتشار یافته توسط شاهین در پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390 با موضوع شعرهای عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

یک دیدگاه

  1. خیلـــــــــــــــــــــــــــــــی عالی بود..یادداشتش کردم
    مرسی..خدا قوت… @};-