آثار شاهین سادات ناصری
باران
از چشم یا آسمان
فرقی نمیکند
باران که بر زمین افتاد
دیگر باران نیست
برگ سرخ
فصلی تازه در راه است
دست در دست هم
یک برگ سرخ
ورق میخورد
از چشم یا آسمان
فرقی نمیکند
باران که بر زمین افتاد
دیگر باران نیست
فصلی تازه در راه است
دست در دست هم
یک برگ سرخ
ورق میخورد
ریحانه: علی عزیزم میدونم که هیچ وقت قرار نیست این متن رو حتی بخونی ولی از اونجا که ما برای هم ممنوع شدیم میتونم فکر کنم که ممکنه بخونیش هر لحظه [...]
مریم: عاشقانه ها تولدت مبارک..
محمد: ارغوانم عزیز دل محمد هیچ وقت دوست نداشتم کاری کنم که باعث ناراحتی توبشه دوست نداشتم هیچ وقت آزرده خاطر بشی نمیخاستم غمگین ببینمت.قربونت بشم دورت بگردم بخاطر تموم [...]
لیلا: ادیبم،با ادب من ،با حیای من ،میدونم که حتی بهم فکرم نمیکنی،میدونم که ممکنه حتی یکی دیگه رو دوست داشته باشی ،میدونم که رسیدنم بهت جزو محالاته ،ولی نمی تونم [...]
مهدی: بهار تولدت مبارک شاید اینو نبینی ولی همیشه بیادتم خیلی وقتا بی اختیار اسمتو بلند پیش خودم میگم هر میشنوه فک میکنه دیوونه شدم.