آثار اردلان سرفراز
اردلان سرفراز
متولد ۱۳۲۹ در شهر داراب، شاعر و ترانه سرای ایرانی است.
عشق، غربت و زندگی ایرانیان مهاجر بن مایه اصلی سرودههای وی به شمار میرود.
[صفحه در ویکی پدیا]
غریب آشنا
تو از شهر غریب بینشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشتای دور و جادههای پرغبار
برای همصدایی، همزبونی اومدی
راز و نیاز عاشق
هر گوشهی این جهان تو را میجویم
در اوج سکوتم تو را میگویم
ای جان جهان و جانم از تو سرشار
دست از طلب تو من مگر میشویم
شب آخر
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود
چشم من
چشم من! بیا منو یاری بکن
گونههام خشکیده شد، کاری بکن!
غیر گریه مگه کاری میشه کرد؟
کاری از ما نمیاد، زاری بکن!
دستای تو
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصهی غربت تو قد صد تا قصه بود
ای عشق
عشق به شکل پرواز پرنده است
عشق خواب یه آهوی رمنده است
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده است
من و تو
من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیوار صد رنگ غروره
نداریم هیچ کدوم حرفی که باز هم تازه باشه
چراغ خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
مرداب
میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر
مونده یک مرداب پیر
توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر
دو پنجره
توی یک دیوار سنگی.. دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها.. یکیشون تو یکیشون من
دیوار از سنگ سیاهه.. سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بی صدایی.. به لبای خسته ی ما