جرم عاشق

جرم من عاشق شدن

حرف من دوست داشتن تو

آن وقت که چکش قاضی به صدا در می آید نگاه من به تو که همه ی زندگی منی

به تو که دوست دارم

وکیل مدافع می گه چرا عاشق شدی اما نمی دونه که کار من عاشق شدن نیست

کار دل عاشقی

من را محکوم کردن به اعدام

محکومم کردن چون تو من را دوست نداشتی طناب دار را دور گردنم می ندازند

حالا دیگه ۱ ۲ ۳ را می گن

و من فقط از تو یک سوال دارم چرا من را دوست نداشتی؟

 

انتشار یافته توسط امین در جمعه 29 تیر 1386 با موضوع دل‌نوشته‌ها
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۶ دیدگاه

  1. اوووه سال ۸۶!!!!!
    خیلی خوب بود داداش امین [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]
    امیدوارم الان حالت خوب باشه [دعا کردن] [دعا کردن] [دعا کردن]
    @};- @};- @};- @};- @};- @};-

  2. چرا من رو دوست نداشتی… :(( :((
    خیلی قشنگ بود… :-s
    %%- %%- %%-

  3. (*)

    وای اتشارش مال سال۸۶ ؟؟ یاد اون سالها واستون بخیر
    چه قشنگ بودش
    چرا کسی اینجا نظر نذاشته خودم میرم تمام پستا نظر میذارم %%-