زیبایی های زندگی

زندگی زیباست اگر زیبا ببینیم
دست به دست هم دهیم تنها نشینیم

زندگی زیباست اگر مهربان باشیم
درون قلب هم جاودان باشیم

شاهین  سادات ناصری

انتشار یافته توسط شاهین در پنجشنبه 28 تیر 1386 با موضوع شعرهای عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۵۶ دیدگاه

  1. [دست زدن] [دست زدن] آفرین
    واقعا هم زندگی زیباست اگر زیبا ببینیم @};- @};-

  2. وای میام این صفحه انگار گذشته سیاهمو نشونم داده باشی

    فک کنم قبلا یه جورایی از روی شعرتون استاد نوشته بودم که بازگشت به عقب…
    روم سیاه واقعا هنوز شرمندم
    و اینکه شما هیچی نگفتید بدتر منو خجالت زده کرد
    [خجالت]

  3. آهان حالا فهمیدم فک کنم منو الی کشیدیم به داداشمون
    چه شعر قشنگی با دو بیت کلی حرف زدی آفرین

  4. (*)

    خانه ای متروکه در سرزمینی دوردست
    خانه نام اشنای شعر
    سوت وکورو شکسته
    بدون پلاک زندگی
    لاجرم با شمعی که شبهایش را روشن خواهد کرد که شعر بگوید
    نه گویی تنهاست
    شمع خانه اش را کسی روشن نخواهد کرد
    ببین
    حسادت طوفان چه کرد با او
    شیشه های عشقش را شکست
    دیگر شعر نخواهد سرود

    (بابایی اینو واسه قالب وبلاگشون زدم)

    ++++++++++++++++++++++++++++
    و من دوباره گم میشوم درکوچه ی تنهاییم
    نمیدانم چرا کوچه ی تنهایی من انتها ندارد
    یا اگر دارد به خانه متروکه غم میرسد؟
    وان گاه است که از همه کوچه ها بیزار میشوم
    از خودم بیزار
    کاش بر روی کوچه تنهاییم نوشته بود
    ورود ممنوع
    نه
    اگر بن بست بود هم کافی بود.

    اینا هیچکدوم ادبی نیستند پس زیاد سخت نگیرید بابا شاهین

    دیگه همینقدر بسه بقیشون که بازگشت به عقب
    پاکشون کرد %%-

    حالا اگه دیگر اشعارتون باعث شد بتونم یه چیزی بگم واستون میارم
    این روزها اصلا حوصله نوشتنم نیست با خودم

  5. (*)

    بابا شاهین
    یه قسمت از دفترم اسمش هست نجواهای کودکانه من با پاییز اگه تکراری میارم که تو وب دیگه گذاشتم واسه اینه کپی پیست کارمو راحتتر میکنه تا یه قسمت دیگشو بیارم
    اگه کودکانه نام سر دفتر این بخش هست چون مثل یه بچه صادقانه با پاییز حرف زدم

    این دیگه ادبی نیست و محتواش با دست نوشته ها -حرفهایی از جنس من-حیاط خلوت دلم فرق داره

    اعترافات کودکانه برای پاییز:

    سلام
    داره کم کم بوی بهار میاد بوی تولدی دوباره ولی من بهارو دوست ندارم من پاییزو بیشتر دوست دارم نه به خاطر اینکه فصل تولدمی ها نه
    حس میکنم بهت توی فصلها بیشتر ظلم شده یه جور غریبی یه جور تا میای همه با یه لحنی میگن دوباره اومدیکه با این هوای دلگیرت با این غمی که با خودت میاری
    شاید به خاطر همین تنها بودنت بهت میگن بهار عاشقان
    واسه همین تنها بودنتت که من عاشقتم
    بهم کفتی ازاین عنوان خوشت میاد چون بهار بهت حسودیش میشه که تو مال عاشقایی
    ولی نمیدونی چرا عاشقام تا چششون به بهار میفته پاییزو یادشون میره بهم گفتی با اینکه دل خودشون شکسته ولی دل تو رو هم میشکنن اره پاییزم رسم ما ادما دل شکستن فراموش کردن بهم گفتی دوست داری واسه یه بارم شده نغمه های پرنده های مهاجرو بشنوی حالا من میخوام با اجازت بشنوم ضبط کنم وقتی برگشتی با هم گوش کنیم
    اومدم بهت بگم من هنوز به یادتم به یاد اون اسمون دلگیرت به یاد خش خش برگایی که زیر پای عابران تنها پهن میکنی تا از شنیدن صداش لذت ببرن
    به یاد غروبای قشنگت به یاد غارغار کلاغات هیچکی نمیتونه تو رو از یاد من ببره حتی بهار با زیباییهاش
    اومدم بگم پاییز جونم یه وقت غصه نخوری ها اگه تو نباشی بهارم معنی نداره رنگ نداره توی این روزا که همه به پیشواز بهار میرن یاد روز بدرقه تو افتادم هیچکی نیومده بود همه به فکر شب یلدا بودن حواسشون بهت نبود . قلبت شکست میدونم چه قد منتظرشون بودی و دوباره زخمی ت وغمگینتر از گذشته رفتی انقدر غمگین که نمیدونم وقتی برگردی چه قد شکسته شدی …
    دلم خیلی هواتو کرده منتظرت میمونم منتظر حرفایی که واسم میاری

    اینو هم در جا نوشتم قبل عید تو وبلاگی که محتواش طوری بود که بنویسم البته از زبان کسی که متولد پاییزه %%-