چتر در باران

ایستاده ام در اتوبوس
چشم در چشم های نا گفتنی اش.

یک نفر گفت:
«آقا جای خالی بفرمایید»

چه غمگنانه است
وقتی در باران
به تو چتر تعارف می کنند.

شاعر : گروس عبدالملکیان


انتشار یافته توسط شاهین در شنبه 7 اسفند 1389 با موضوع شعرهای عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۱۴ دیدگاه

  1. منم ندیده بودمش
    خیلی قشنگ بود بابایی [دست زدن] [دست زدن] [دست زدن]
    ممنون @};- @};- @};- @};-

  2. واااای من اینو ندیده بودم..
    خیلی خیلی قشنگ بود بابا شاهین :(( :(( :((
    مردم غالبا باران رو دوس دارن, اما افرادی کمی هستن که بدون چتر زیر بارون بیان. این تفاوت دوست داشتن است تا ایمان. دوست داشتن رو میشه دید ولی ایمان انچنان قدرتی دارد که عمل می کند…..
    ممنونم… @};- @};-

  3. سلام ممنون از نوشته های قشنگتون اولین باره که به بلاگتون سر میزنم فضای زمستونی وبلاگتونم خیلی جابه مر۳۰ [دست زدن] :)

  4. او که نشستن را تعارف می کند چیزی از گیرایی آن چشمها نمی داند..

    مرسی از خوشگل نوشتناتون

  5. سلام دوست خوبم

    با اینکه خیلی وقت می باشد که همدیگر را لینک کرده ایم ولی متاسفانه زیاد با هم در ارتباط نیستیم . شاهین جان می دانم برای این قالب زیاد زحمت کشیده اید ولی من به عنوان یک مخاطب قالب قبلی شما را بیشتر می پسندم.چون هم ساده بود و در عین سادگی بسیار زیبا بود .

    دوستدار شما – مسعود