گریه شاید

گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه شاید بی غرور

اما هر وقت گونه هایم خیس می شود

می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم…

انتشار یافته توسط عاطفه در پنجشنبه 12 اسفند 1389 با موضوع دل‌نوشته‌ها
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۸ دیدگاه

  1. چه حرف غشنگی به به

  2. کاش میشد زندگی از سرگرفت
    در پی قمها و شادیها جان تازه تر گرفت
    کاش میشد بار دیگر عاشق هم میشدیم
    از غم وز فراق قصه شمع میشدیم

  3. اجازه ؟؟!
    گریه سه تا حرف نداره ،
    خیلی حرف داره …
    حسین پناهی

  4. نیلوفر گفته:

    ۳۰ دی ۱۳۹۰در ۱۴:۵۹

    آخه چرابایداینقددلم گرفته باشه که دیگه ازگریه کردن توآغوش عشقمم آروم نگیرم………
    خدایا بخاطرکدوم گناهمون بایداینقدآزارببینیم؟اگه عاشقی گناهمونه حاضریم تا ابدتوآتیشش بسوزیم…………
    خدایااصلا چی شد که کارما به اینجاکشید
    مایی که هنوزعاشقانه همدیگرومیپرستیم……………..
    دوستان واسه من وعشقم دعاکنین……….. :( :-<
    دعاکنین که خدابهمون صبربده [دعا کردن]

  5. سلام گریه زیباست چون کمی درد دل را ارام میکند به من هم سر بزن :x

  6. عالی بود
    [دست زدن]

  7. گریه سهم دل تنگه :((

  8. عالی عالی عالی مرسی @};-