چرا برای من؟
دخترک که از درس جبر نمره نیاورده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بود پیش مادرش رفت و گفت: “همش اتفاق های بد می افته!”
مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد؟
و دخترک جواب داد: “البته! من عاشق دست پخت شما هستم.”
مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد دخترک گفت: “اه..! حالم رو به هم می زنه!”
مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد و دختر گفت: “از بوش متنفرم!”
این بار مادر رو به او کرد و پرسید: “با کمی آرد چطوری؟” و دختر جواب داد که از آن هم بدش می آید.
مادر با چهره ای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت: بله شاید همه این ها به تنهایی به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندازه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنیم یک کیک خیلی خوشمزه خواهیم داشت!
خداوند نیز این چنین عمل می کند؛ ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط او می داند که این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شود. باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر ناخوشایند معجزه می آفرینند.
مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند. پروردگار هستی با اینکه می تواند در هر جای این دنیا باشد قلب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش می کند و تو باید صبور باشی و این مراحل را طی کنی..
۵ تیر ۱۳۹۴در ۰۵:۱۳
حاکی از حکمت خداست ولی خداجون من بنده ی بی صبر توام
۷ تیر ۱۳۹۴در ۱۳:۱۹
۱۵ آبان ۱۳۹۲در ۱۸:۵۴
خیلی عبرت امیز بود ممنون
۲۷ آبان ۱۳۹۲در ۲۳:۳۰
خواهش میکنم الینا جون
۱ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۱۶:۵۹
دوسش داشتم
۱ اردیبهشت ۱۳۹۲در ۲۱:۱۹
خوشحالم خوشت اومده عزیزم
۲۰ فروردین ۱۳۹۲در ۱۸:۳۱
عالی بود
۲۰ فروردین ۱۳۹۲در ۱۹:۵۷
خوشحالم خوشت اومده
۲۱ فروردین ۱۳۹۲در ۱۶:۵۹
۱۷ بهمن ۱۳۹۱در ۱۵:۳۴
اخییییی
پس چرا من اینو قبلا نخوندم؟ :-??
مرسی ابجی مریم نازم
۱۷ بهمن ۱۳۹۱در ۱۶:۳۵
خواهش میکنم عزیزم
۲۷ دی ۱۳۹۱در ۱۰:۵۴
خیر در آن چیزیست که اتفاق می افتد to be clear – cut
۲۷ دی ۱۳۹۱در ۲۰:۴۳
حق با شماست
۱۹ دی ۱۳۹۱در ۱۲:۵۱
بسیار عالی
۱۹ دی ۱۳۹۱در ۱۲:۵۵
قربونت
۱۸ دی ۱۳۹۱در ۱۸:۱۷
like
۱۸ دی ۱۳۹۱در ۲۱:۲۱