من از عشق لبریزم
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا..
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم.
لیلا مؤمنپور
۱۸ آبان ۱۳۹۴در ۲۱:۱۷
فوق العاده زیبا بود
۱۸ تیر ۱۳۹۴در ۱۱:۲۳
دوباره وعده ی دیدارمان در خواب شب باشد
عالییییییییییییییی
۲۰ تیر ۱۳۹۴در ۱۲:۱۳
خوشحالم پسندیدی