غزل چشم

دو دلم اول خط نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم

همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم

ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنیست
به خدا خود تو بگو نام که را بنویسم

صاحب قبله و قبله دو عزیزاند ولی
خوشتر آن است من از قبله نما بنویسم

آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد
باز غم نامه به بیگانه چرا بنویسم

تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصه ی درد به امید دوا بنویسم

قلمم جوهرش از جوش و جراحت باقیست
پست باشم که پی نان و نوا بنویسم

بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس
پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم

بعد یک عمر ببین دست و دلم می لرزد
که من و تو به هم آمیزم و ما بنویسم

من و تو چون تن و جانند مخواه و مگذار
این دو را باز همین طور جدا بنویسم

شعر من با تو پر از شادی و شیرین کامیست
باز حتی اگر از سوگ و عزا بنویسم

با تو از حرکت دستم برکت می بارد
فرق هم نیست چه نفرین چه دعا بنویسم

از نگاهت به رویم پنجره ای را بگشای
تا درآن منظره ی روح گشا بنویسم

عشق آن روز که این لوح وقلم دستم داد
گفت هر شب غزل چشم شما بنویسم

شاعر: خلیل ذکاوت

انتشار یافته توسط هادی در جمعه 12 اسفند 1390 با موضوع شعرهای عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۱۲۰ دیدگاه

  1. خیلی عالی بود.

  2. به مجنون کسی گفت کای نیک پی

    چه بودت که دیگر نیایی به حی؟

    مگر در سرت شور لیلی نماند

    خیالت دگر گشت و میلی نماند؟

    چو بشنید بیچاره بگریست زار

    که ای خواجه دستم ز دامن بدار

    مرا خود دلی دردمندست ریش

    تو نیزم نمک بر جراحت مریش

    نه دوری دلیل صبوری بود

    که بسیار دوری ضروری بود

    بگفت ای وفادار فرخنده خوی

    پیامی که داری به لیلی بگوی

    بگفتا مبر نام من پیش دوست

    که حیف است نام من آن جا که اوست

  3. شعربسیارجالب ، به امید آنکه هر دو گمشده ی خوشی بازیابیم!!؟

  4. گلها انار شد,داغ داغ .هر اناری هزار دانه داشت .
    دانه ها عاشق بودند,دانه ها توی انار جا نمیشدند.
    انارکوچک بود .دانه ها ترکیدند . انار ترک برداشت.
    خون انار روی دست لیلی چکید.
    لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید.
    خدا گفت راز رسیدن همین بود.کافی است انار دلت ترک بخورد……… @};-

  5. من و ارزو ۷ سال هست که همدیگرو دوس داریم اما به هم نرسیدیم یعنی همیشه یه سنگی جلوی پامون میفته برامون دعا کنید که به هم برسیم . :x ارزو جان دوست دارم :x محمد

    • آقا محمد همیشه ساحل دلت رو به خدابسپار تا خودش بهترین قایقو برات بفرسته ;)
      إنشاله اگه قسمتت آرزو باشه زودتر بهم برسید و روزگار بکام هردوتون باشه [دعا کردن]

  6. با سلام این شعر طنز را می نویسم البته قبلا اجازه گرفتم از آقای ناصری ایشان قائل به درج نوشته ها در چهار چوب موضوعا ت سایت هستند حالابا اجازه این یک دفعه من این شعر را اینجا می گذارم چون من بر این اعتقاد هستم عشق زمینی هم قابل احترام است و مهم یه نکته دیگر خواهران محترم یه وقت ناراحت نشن چون منظوری از گذاشتن این شعر ندارم
    دخــتـری کــرد سـوال از مــادر
    که چه طعم و مزه دارد شوهر
    این سخن تا بشنید از دختر
    انـدکــی کــرد تــامــل مـــادر
    گفت باخود که بدین لعبت مست
    گـر بگویـم مـزه اش شیرین است
    یا غم شوی ، روانش کاهد
    یـا بـلافاصله شوهـر خواهد
    ور بگــویـــم مـــزه آن تـلخ سـت
    تا ابد می کشد از شوهر دست
    لاجــرم گـفـت بـدو ای زیبا
    تُرش باشد مزه شوهر ها
    دخترک در تب و در تاب افتاد
    گـفـت مـادر ، دهنم آب افتاد