شازده کوچولو – قسمت بیست و یکم

شهریار کوچولو گفت: – سلام!
پیله‌ور گفت: – سلام.
این بابا فروشنده‌ی حَب‌های ضد تشنگی بود. خریدار هفته‌ای یک حب می‌انداخت بالا و دیگر تشنگی بی تشنگی.
شهریار کوچولو پرسید: – این‌ها را می‌فروشی که چی؟
پیله‌ور گفت: – باعث صرفه‌جویی کُلّی وقت است. کارشناس‌های خبره نشسته‌اند دقیقا حساب کرده‌اند که با خوردن این حب‌ها هفته‌ای پنجاه و سه دقیقه وقت صرفه‌جویی می‌شود.
– خب، آن وقت آن پنجاه و سه دقیقه را چه کار می‌کنند؟
ـ هر چی دل‌شان خواست..

شهریار کوچولو تو دلش گفت: «من اگر پنجاه و سه دقیقه وقتِ زیادی داشته باشم خوش‌خوشک به طرفِ یک چشمه می‌روم..»

 

 

شازده کوچولو – قسمت بیست و یکم (با صدای احمد شاملو)

 

شهریار کوچولو
انتشار یافته توسط شاهین در یکشنبه 5 بهمن 1393 با موضوع داستان‌های کوتاه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۶ دیدگاه

  1. عجیب بود حرف های این پست برام @};-
    مرسی مرسی :x

  2. من اگر پنجاه و سه دقیقه وقتِ زیادی داشته باشم خوش‌خوشک به طرفِ یک چشمه می‌روم.. [دست زدن] :x
    عالی بود :x :x خیلی ممنونم :x @};-