راه شمالی
الان ای کاش نزدیک تو بودم .. تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم .. پر از بغضم فقط جای تو خالی
ما با هم تا حالا دریا نرفتیم .. از اون خونه، از این دنیای خودخواه
تو رو شاید یه روزی قرض کردم .. به اندازه ی یه سفر کوتاه
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی
تو مغـروری نمی ذاری بفهمم .. که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم .. توی آغوش سردم گیر کرده
چه خوبه پیرهن منو بپوشی .. بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند می یاد بمونی پیشم .. تو اینجوری به من وابسته میشی
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم .. نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم .. با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی
ترانه سرا: مونا برزویی
۹ بهمن ۱۳۹۴در ۱۸:۰۳
میخوام محکم نگه دارمت این بار .. تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم .. که تو چشمای من تسلیم میشی
کاش هیچ کس مغرور نبود…کاش حداقل با غرورمون کسیو اذیت نکنیم….. [دعا کردن]
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴در ۱۴:۳۹
چه خوبه پیرهن منو بپوشی. بهم تکیه کنی تا خسته میشی
خیلی قشنگه..
سپاس آقا شاهین
۱۱ بهمن ۱۳۹۳در ۱۴:۴۱
دوسش دارم این آهنگو
۱۳ بهمن ۱۳۹۳در ۱۳:۳۵
۱۱ تیر ۱۳۹۱در ۱۵:۴۶
سلام
من عاااااااااشق ای ن آهنگم، جاتون خالی تو جاده چالوس کلی باهاش حال کردم! این کار عالیه پر از حسه پر از عشقه الان که دارم می نویسم هم زمان دارم گوش میدم این آهنگو مرسی مرسی مرسی الان هیچ چیز نمی تونست انقدر خوشحالم کنه [رقصیدن]
۱۱ تیر ۱۳۹۱در ۱۵:۵۰
۴ خرداد ۱۳۹۱در ۰۰:۱۷
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۶:۲۸
خیلی قشنگ بود مخصوصا الان که شدیدا دلم گرفته
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۷:۳۸
واسه اینکه دلت واشه لاله خانمی
بغض نکن گریه نکن .
اگرچه غم کشیده ای .
برای من فقط بگو،
خواب بدی که دیده ای .
اگر که اعتماد تو،
به دست این و آن کم است ،
تکیه بده به شانه ام ،
که مثل صخره محکم است .
به پای صحبتم نشین ، فقط ترانه گوش کن .
جام به جام من بزن ، جان مرا تو نوش کن .
تو را به شعر می کشم ،
چو واژه پیش می روی .
مرگ فرا نمی رسد ،
تو تازه خلق می شوی .
تو در شب تولدم ،
به شعله فوت می کنی ،
به چشم من که می رسی ،
فقط سکوت می کنی .
اگر کسی در دل توست ، بگو کنار می روم .
گناه کن به جای تو ، بر سر دار می روم .
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۷:۳۲
ممنون آقا رضا خیلی خوبه که من دزستای خوبی مثل شما دارم
شعرتونم خیلی قشنگ بود
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۲:۵۹
خوشحالم دوست خواندی مرا
به سر تاج عزت نشاندی مرا
امید وارم لایق دوستی خوبانی همچون شما باشم
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۷:۳۶
ممنون از شعر زیبایی که برام فرستاده بودی خوشحالم که دوستای خوبی مثل شما پیدا کردم
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۳:۰۱
دیگه دلت نگیره هاا
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۷:۰۵
سلام عزیزم احساس شعر عالیه
ساختار شم خیلی خوبه
از صمیم دلم برات آرزوی بهترین ها رو دارم
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۲۲:۱۰
خوب بود با تشششکر
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۸:۰۶
سرم را در تاریکی گودالها فرو میبرم. لباس سکوت بر تن میکنم و دیگر به تو نمیگویم بمان. کنار میروم تا راه زندگی خود را به تنهایی طی کنی. میفهمم اما وانمود به نفهمیدن میکنم. حس را در خودم میکشم. عشق را سرکوب میکنم تا با تنهایی خود خوش باشی.
من با خنجر زدن به روح و جسمم، آنچه را که تو میخواستی برایت فراهم کردم. آسوده باش که به آنچه میخواستی رسیدی… در حالیکه حتی لحظهای به آنچه من میخواستم فکر هم نکردی…
برای اعتراض نیست که این سخنان را میگویم. بارها به تو گفتهام که قلب من از گدایی کردن عشق مستغنی است. برای برهم زدن روزهای آرامت هم نمیگویم. تکرار این جملات برای این است که روز به روز بیشتر از گذشته از تو و زندگیت متنفر شوم تا زندگی کسی را مانند تو نابود نکنم…!
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۲۱:۰۱
سلام آقا کیارش عزیز. به عاشقانه ها خوش اومدید. خیلی از پست هایی که شما سر زدید قدیمی شدن و احتمالاً کامنت هایی رو که برای بچه ها گذاشتید خیلیا نمیبینن چون خیلیا اون زمان آدرس ایمیل درستی ندادن. اگه میخاید خیلی زود با سایت مچ بشید برید صفحه ی اصلی سایت (صفحه خانه) و توی آخرین پست هایی که گذاشته شده نظر بذارید. بچه های جدید اونجان. منم عمه النازم و از آشنایی با شما خوشحال شدم
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۲۲:۳۲
سکوتم از رضایت نیست، دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره، خودش گیره گرفتاره
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل
از این بدتر نشه رسواییه ما
که تنها تر نشه تنهاییه ما
که کار ما گذشته از شکایت، هنوزم پایبندیم در رفاقت
میریزه تو خودش دل غصه هاشو، آخه هیچکس نمی خواد قصه هاشو
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۷:۲۶
سلام اقا سیاوشبه خونواده عاشقانه ها خوش اومدید عمه جون راست میگه برید تو صفحه اصلی تو پست های جدید مطمئن باشید بچه ها باهاتون اشنا میشند
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۷:۳۱
وای ببخشید اشتباه اسمتون گفتم اقا کیارش
۲ خرداد ۱۳۹۱در ۱۹:۲۹
سلام گندم خانوم یه موقع به داداشت سری نزنیاا باشههه؟؟؟
ای بی معرفت حتی یه سراغی هم از ما نمیگیره، باشه اشکالی نداره به من سرنزن
۲ خرداد ۱۳۹۱در ۲۳:۵۰
سلام من سراغتو گرفتم چند تا کامنت هم واست گذاشتم تو جواب ندادی با معرفت
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱در ۱۶:۳۶
من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی