راهرو

از این راهرو یک نفر رد شده .. که عطرش همونه که تو می زنی
برای به زانو در آوردنم .. تو از مرگ حتی جلو میزنی

از این راهرو یک نفر رد شده .. مث وقتایی که تو ناراحتی
نفس میکشم با تمام وجود .. عجب عطر خوبی زده لعنتی

صدات میکنم تا همه بشنون .. جواب  صدام غیر  پژواک نیست
من اونقد شکستم حس میکنم .. که هیچ ارتفاعی خطرناک نیست

یه جوری دلم تنگ میشه برات .. محاله بتونی تصور کنی
گمونم نمیتونی حتی خودت .. جای خالیتو تو دلم پر کنی

ترانه سرا: مونا برزویی

 

انتشار یافته توسط شاهین در پنجشنبه 4 اسفند 1390 با موضوع ترانه‌های عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۱۳۳ دیدگاه

  1. مرسی شاهین جان بی نظیر بود @};-

  2. اگر روزی دستانت شانه های خدا را لمس کرد ٬
    اگر در تپش موسیقی باران،ردپای عشقی ازلی را یافتی٬
    بوسه های خاطره را روی گونه های قلبت به یادگار بگذار٬
    مبادا او را در پستوی خانه نگه داری
    و زخمش را مرحمی از فراموشی بگذاری.
    مبادا که رمز عبور را فراموش کنی!…
    هر شب،قصه ناتمام وصال را برای شمعدانی احساس بگو.
    نشاید که رنج فاصله را از تن بشویی!
    اگر روزی معنی نگاه یک پرنده مهاجر را فهمیدی
    برایش از قفس نگو!
    از تکرار فصل جدایی، از قصه تلخ پایان، از هرگز نگو!
    به آسمان بگودر سینه همیشه آبی اش،
    جایی برای حسرت بالهای من کنار بگذارد.
    به ماه بگو رازدار اشک های تنهایی من باقی بماند،
    اشک های ناگهان در چشم خشکیده،بغض های تا ابد در گلو خفته.
    و به عشق بگو نگاه تبدارش را از من دریغ نکند
    و فانوس زندگی را همچنان به نور امید روشن نگاه دارد٬
    من هنوز به بخشش دستهای پرسخاوتش دل بسته ام٬
    به واژه هایی که بی بهانه در کوچه ذهن جاری می شوند٬
    و به خدایی که شانه هایش را می توان لمس کرد …..

  3. شاید تکرار میشه برا تک تک آدما یک سرنوشت…

    شاید خدا دیگه حوصله نداره واسه هرکی یه تقدیر بنویسه.
    یکی مینویسه و برا همه کپی میکنه!!!

    ولی میشه انتخاب کرد که برگه کپی شده خدا رو انتخاب کنیم و بخونیمش و از برش کنیم و تا آخرش بریم یا اینکه نه…

    یه کاغذ سفید برداریم و خودمون بنویسیم…

    :) :) :) :) :) :x

    • قلم گرفتم و گفتم مگر دعا بنویسم

      تحیتی بسوی یار بی وفا بنویسم

      ز شکوه بانگ بر آمد مرا نویس دلم گفت
      به هیچ نامه نگنجی تو را کجا بنویسم

      دعا و شکوه بهم در نزاع و من متحیر

      کدام را ننویسم کدام را بنویسم

      اگر سر گله و شکوه واکنم ز تو هیهات

      دگر چها به لب آرم، دگر چها بنویسم

      مداد بحر و بیاض زمین وفا ننماید

      گهی که نامه به سوی تو بی وفا بنویسم

      نه بحرماند و نه بر نه خشک ماند ونه تر

      اگر شکایت دل به مدعا بنویسم

      چو بر ذکای تو ام هست اعتماد هیچ نگویم
      ز مدعا نزنم دم همین دعا بنویسم

      نمی شود که شکایت ز دست تو نکند فیض
      شکایتی به لب آرم ولی دعا بنویسم
      ( فیض کاشانی)

      سلام بر محفل گرو و دوستانه شما عزیزان @};-

  4. چه زیباست وقتی میفهمی کسی زیر این طاق کبود انتظارت را میکشد.

    چه شیرین است طعم چند کلمه که میگوید:

    <>

    :(

  5. تو تعریف منی از بودنم
    تو احساس منی از برگ گل
    تو زیبای منی از هر چه گل
    تو ان راز منی نزد خدا
    تو نجوای منی وقت دعا
    تو ابهام منی از هر چه غم
    تو ان بغض منی در نیمه شب
    تو ان حرف منی با دیگران
    تو پرواز منی تا بیکران
    تو اغاز منی در انتها @};-

  6. سلام به همه عالی بود