تو را دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب میشود، برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم دوست میدارم.
جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک میبینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمیبینم میان گذشته و امروز.
از جدار آینه خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست میدارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
تو میپنداری که شکی، حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا میرود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
اثر پل الوار و ترجمه احمد شاملو
۲۴ مرداد ۱۳۹۲در ۱۹:۳۰
خیلی زیبا بود . مرصی
۱۶ مرداد ۱۳۹۲در ۱۴:۱۳
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نیسم مویی تو پیوند جان آگه ماست
۳ خرداد ۱۳۹۲در ۲۲:۱۸
تو را به اندازه تک تک نفس هایی که تاکنون بهانه زیستم بوده اند دوست دارم ….
۲۵ فروردین ۱۳۹۲در ۲۲:۵۱
تو را به جای همه ی سالهایی که نمی زیسته ام دوست دارم
۶ فروردین ۱۳۹۲در ۱۸:۳۳
خیلی قشنگ بود
۱۵ بهمن ۱۳۹۱در ۱۷:۱۵
۳۰ دی ۱۳۹۱در ۲۲:۱۳
خیلی زیبا بود
یاد مدار صفر درجه بخیر
۲۴ آذر ۱۳۹۱در ۱۳:۴۲
واقعا لذت بردم . حرف نداره . ممنون برای این همه وقتی که صرف کردید …
۲۴ آذر ۱۳۹۱در ۱۴:۵۸
خواهش..
۱۰ آبان ۱۳۹۱در ۲۳:۱۱
خیلی قشنگه ممنون
۲۴ آذر ۱۳۹۱در ۱۴:۵۷
خواهش می کنم
۱۰ مهر ۱۳۹۱در ۲۲:۵۵
عشق مانند لوبیای سحر آمیزیست که انتها ندارد…