بی حضور تو

در انتظار توام 
در چنان هوایی بیا 
که گریز از تو ممکن نباشد 
.. 

تو 
تمام تنهایی‌هایم را 
از من گرفته‌ای 

خیابان‌ها 
بی حضور تو 
راه‌های آشکار 
جهنم‌اند 

شمس لنگرودی

بی تو تنهایی
انتشار یافته توسط خاطره در جمعه 28 تیر 1392 با موضوع شعرهای عاشقانه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۳۶ دیدگاه

  1. عااااااااااااااااااااااالی بود ممنونم

  2. سلام عالی بود داداش @};- @};- @};-

  3. خیلی دوسش دارم ممنون … @};- @};- @};- @};-

  4. سلام مطلبتون جالب بود

  5. بازدر کوچه تنهاییم جای پای قدمهای تورا دیدم
    آری قدمهای نورا با آن قدمهای کوچک کوچکت
    با باران بارید خواستم قدمت را یادگاری بردارم
    اما باران دلم آن را خیس کرد خیس خیس
    باز نشد دلم هوای تورا میکند
    باآن همه بی وفاییهایت می ساختم اما سوزاندی
    سوختم ،ساختم اما عشقمو خاستم جا کنی
    اما یه امشب خواستم با بوسه خوابم کن
    خواستم مرا از باران دلم رهاکن
    یه امشب با من بمان با لبخن شیرینت
    نزارقلبم بشکن با اون قلب مهربونت…

  6. @};-
    زیبا بود مرسی

  7. خیلی قشنگه باید واقعا عاشق باشیتا این شعرا درک کنی
    ممنون
    @};-

  8. زیبا و دلنشین بود
    نمیدونم شماهارو
    ولی به دل من نشست !
    |:
    ممنون @};-