باز هم برای تو..

هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..

این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم  یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..

انتشار یافته توسط نعیمه در دوشنبه 20 تیر 1390 با موضوع دل‌نوشته‌ها
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۳۸ دیدگاه

  1. معصومه گودرزی( گل یخ) گفته:

    ۱۲ آذر ۱۴۰۲در ۰۹:۲۹

    نگاهم به ره بود وچه دور بودی از من آنگاه که فاصله لباسی ازتردید
    برقامتم دوخته بود،پشت حصارغرور دلباخته بودم ولی با هر نفس تورا جستجو میکردم
    وکاش شکسته میشد این بغض ،تا درضیافت چشمانت
    مرا هم میزبان بودی.

  2. میدونی یه کم بغضم ترکید مرسی :((