مجنون لیلی
کنار سیب و رازقی .. نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی .. بیخبر از دلبستگی
عـاشقم
ابر شدم صدا شدی .. شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی .. عشق شدم تو غم شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
کنار هر ستاره ای .. نشسته ابر پارهای
من از تبار سادگی .. بیخبر از دلدادگی
عـاشقم
ماه شدم ابر شدی .. اشک شدم صبر شدی
برف شدم آب شدی .. قصه شدم خواب شدی
لیلای من دریای من .. آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .. گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو .. گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بیخبر .. در کوچههای در به در
مست و پریشون و خراب .. هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .. آروم بگیرد در دلت
۴ شهریور ۱۳۹۴در ۱۹:۲۳
۲۸ شهریور ۱۳۹۳در ۲۰:۱۱
۴ بهمن ۱۳۹۲در ۲۰:۱۸
سلام منم با نظر( Mohaddeseh1 ) موافقم
۲۸ مهر ۱۳۹۲در ۱۷:۵۷
ترانه های آقای مازیار فلاحی هم شون تکه!سرشار از آرامش و احساس…
۱۴ آبان ۱۳۹۲در ۱۵:۰۷
دقیقا
۱۴ فروردین ۱۳۹۲در ۱۲:۲۹
هر چه قد تعریف کنی،باز کم گفتی
حرف نداره
۲۲ اسفند ۱۳۹۱در ۰۱:۵۴
شعرای مازیار فلاحی مثل اهنگاشون کم نظیرن
۲۵ دی ۱۳۹۱در ۰۹:۳۵
سلام ممنون عالی است
۲۹ آذر ۱۳۹۱در ۱۴:۲۸
عالی بود
۱۵ آذر ۱۳۹۱در ۲۲:۰۰
فوق العاده بود مرسیی