درخشش خورشید

روزی پسر بچه‌ای در خیابان سکه‌ای یک سنتی پیدا کرد. او از پیدا کردن این پول، آن هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق زده شد. این تجربه باعث شد که بقیه روزها هم با چشمهای باز، سرش را به دنبال گنج به سمت پایین بگیرد! او در طول زندگی، ۲۹۶ سکه ۱ سنتی، ۴۸ سکه ۵ سنتی، ۱۹ سکه ۱۰ سنتی، ۱۶ سکه ۲۵ سنتی، ۲ سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده ۱ دلاری پیدا کرد؛ یعنی در مجموع ۱۳ دلار و ۲۶ سنت.

در برابر به دست آوردن این ۱۳ دلار و ۲۶ سنت، او زیبایی دل انگیز ۳۱۳۹۱ طلوع خورشید، درخشش ۱۳۷ رنگین کمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد. او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان، در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می‌آمدند، ندید. پرندگان در حال پرواز، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزئی از خاطرات او نشد.

 

آسمان زندگی زیبایی
انتشار یافته توسط نعیمه در شنبه 4 شهریور 1391 با موضوع داستان‌های کوتاه
کلیدواژه‌ها:

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

۲۷ دیدگاه

  1. %%- این داستان زیبایی هست من که خواندم واقعا” مجذوب این قصه شدم، این داستان بیانگر حقیقت هایی در زندگی است ، بیانگر این است که انسانها در تمام مراحل زندگیشان آنقدر غوطه ور در مادیات و جمع آوری ثروت هستند که از آفریده های زیبای خداوند و طبیعت شگفت انگیز غافل میشوند????????????????

  2. واااا زیادی تخیلی بود. :))

  3. جالب بود و تأمل برانگیز @};-

  4. ممنون. زیبا بود @};-

  5. سلام .
    قبلاً این داستان رو خونده بودم ، داستان جالبیه
    واقعاً ارزش دیدن طبیعت بیشتر از اونیه که بخواهی با دلار و سنت و ….. مقایسش کنی . حیف دیدن طبیعت نیست ؟

  6. جالب بود ممنون [دست زدن] [دست زدن]