باران تویی
از آسمانم ماتم ببارد
هراس بی تو ماندنم ادامه دارد
نمینویسم ترانه بی تو
چگونه پر کشد خیال واژه بی تو
به لب رسیده جان کجایی
که برده طاقتم جدایی
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گذارم
مگر ندانی چو از تو دورم
بیراههای خموش و تار، بیعبورم
نمیتوانم دگر برویم
که من اسیر این خزان تو به تویم
به لب رسیده جان کجایی
رهی نمانده تا رهایی
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که بی مه تو من
هوای پر زدن ندارم
باران تویی به خاک من بزن
بازآ ببین که در ره تو من
نفس بریده در گذارم
احسان حائری (چارتار)
۱ مرداد ۱۳۹۳در ۰۰:۰۵
قشنگ بود…. خییییلی مرسی
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳در ۱۵:۲۳
فوق العادست
۱۳ فروردین ۱۳۹۳در ۲۳:۵۰
هیچی نمیگم
جای حرف نذاشتی هم با انتخاب قشنگت هم ترکیب موزیک و متن
مرسی شاهین
۱۴ فروردین ۱۳۹۳در ۰۰:۲۵
خواهش..
۱۲ فروردین ۱۳۹۳در ۱۷:۳۹
خیلی خوبه
۱۴ فروردین ۱۳۹۳در ۰۰:۲۳
۱۰ فروردین ۱۳۹۳در ۱۵:۵۰
سال نو مبارک
سال خوبی برای همه اعضای عاشقانه ها باشه
خیلی قشنگ بود
۱۴ فروردین ۱۳۹۳در ۰۰:۲۳
ممنون دوست عزیز و همچنین..